سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل نوشته (سه شنبه 86/10/18 ساعت 12:26 صبح)

ادامه ی دل نوشتم...

کم کم دارم به تک واژه ام نزدیک می شوم. کم کم لبانم گشوده می شود و اماده ی فریاد برای خواندن تک واژه ام

اما سکوت میکنم .........دلم به لرزه در امده

انگار این دلم است که می خواهد فریاد بزند

و حالا تازه می فهمم لبانم بار ها و بار ها گفتند اما کسی نشنید...  اری اری لبانم بارها فریاد زدند اما کسی توجهی نکرد

واژه ی مقدس را به بازی گرفتند. اما هنوز کسی حرفی از واژه نزده!

واژه چیست؟   منتظرم؟!!!

دل دیوانه ام که با لرزشت لبانم را بسته می کنی/

چیست تک واژه ای که مرا اسیر کرد؟ تک واژه ای که لبانم نتوانست ان را اثبات کند؟

کمکم کن . فریاد کن صدای تو از هر صدایی بلند تر است...

منتظرم! فریاد کن فریاد کن شاید صدایت را بشنود.

و حالا این دل بود هنگامی که مجالی برایش بود قطره اشکش خون بود که جاری شد.

صدایش اهنگ قشنگی داشت تپشش مانند سیم های گیتار بود که می لرزید.

موسیقی زیباییست هنوز چیزی نشده مجزوبش شده ام ...

خوشحالم تک واژه ام هم پیدا شده.

سکوتی مطلق!!! زبان دل گشوده شد!!!فریاد بلندی سر داد... اما چه می گفت:؟

نمی فهمم اما می دانم که تو می فهمی حرف دلم چیست ...

تو ای خواننده ی نوشته ی من تو می دانی دل چه فریاد می زند... زیرا که زبانم بار ها و بارها گفتند

و حالا دل به زبان خود فریاد می زند... اما تو می دانی زبان دل را می فهمی.

و در پایان می نویسم:

و عشق تک واژه ی گمشده ی من که شاید هرگز نتوانستم به تو بفهمانم عشقی از دل و نگاه من تا وجود تو تولدی یافته.

ایا تو می توانی درکم کنی ؟ و یا این تک واژه را با تمام وجود خود احساس کنی؟

دوستت دارم...




لیست کل یادداشت های این وبلاگ ?
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 8 بازدید
    بازدید دیروز: 0
    کل بازدیدها: 2181 بازدید
  • درباره من

  • عشق بازی
    محدی
    من دختری هستم که خیلی پاک و صاف و سادم عاشق عشقم.عشق بازی می کنم.به این معتقدم که ادما فقط 1 بار عاشق میشن.همه ی ادمایی که عشق واقعی دارند و عشق رو به مسخره بازی نمی گیرند دوست دارم.حالا بعدا با من بیشتر اشنا می شید.
  • اشتراک در خبرنامه
  •